جادوگرِ قبیله ی موهاتاک

یک سرخپوستِ خیال پردازِ کتابخوار

جادوگرِ قبیله ی موهاتاک

یک سرخپوستِ خیال پردازِ کتابخوار

جادوگرِ قبیله ی موهاتاک

من یه گلدون شمعدونی ام که تو حیاط یه خونه قاجاریه
من ملکه ی شهر پرتقال هام که به آبنبات ها حکومت میکنه
من یه سرخپوست لجبازم که همراه نلسون ماندلا انقلاب میکنه
من یه رژ لب قرمز رو لبای لیلی ام که مجنون و به آتیش میکشه
من یه جادوگرم که پاتر ونوسش شکل یه اسب تک شاخه
من آلیسم که تو عجیب ترین سرزمین دنیا گیر افتاده
من خودمم ...جادوگر قبیله ی موهاتاک

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۰۱ 🤡
  • ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۰۰ پاشو

۱ مطلب با موضوع «خورشیدی از شعر» ثبت شده است

تو را می خواهم ...!

برای

پنجاه سالگی !

شصت سالگی !

هفتاد سالگی ...!

تو را می خواهم ...!

برای خانه‌ای که تنهاییم ...

تو را می خواهم برای چای عصرانه ...

تلفن‌هایی که میزنند و جواب نمیدهیم !

تو را می خواهم برای تنهایی ...!

تو را می خواهم وقتی باران است !

برای راهپیمایی آهسته‌ی دوتایی !

نیمکت های سراسر پارک های شهر ...!

برای پنجره‌ی بسته ...!

و وقتی سرما بیداد می کند ...!

تو را می خواهم ...!

برای پرسه زدن های شب عید ...!

نشان کردن یک جفت ماهی قرمز ...!

تو را می خواهم ...!

برای صبح ...

برای ظهر ...

برای شب ... برای همه ی عمر ...!

👤 نادر ابراهیمی

توکان سبز
۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر